سلام محدثه بانوی من . عشق کوچولوی مامان . امروز بعد از چند روز اومدم سراغ وبت تا واست بنویسم از لحظه های ناب داشتنت که من لایق درک اونها نبودم ونیستم گلکم . الان شما در خواب نازی و من اینجا مشغول نوشتن واسه تو که بعدا بخونی . امروز 18 روزه که شما قدم رو چشم من وبابایی گذاشتی اما من مثل همیشه شرمنده ی ناز گلمم . آخه مامان حالش رو به راه نیست البته نفسم خودت میدونی که تقصیر مامانم نیست .این یه امتحانه از جانب خداوند که انشاله مامان قبول بشه و خوب بشه . خیلیا تو بارداری و بعدش اینجوری میشن . وای که چقدر حرف نگفته دارم باهات خانومی . هر چند همشا در گوشی بهت گفتم اما شما الان فقط میشنوی انشاله بزرگ که بشی میفهمی مامان چیا بهت...